یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 10:56 :: نويسنده : abed fatehi
آغاز توقع، پايان عشق غصهها وقتي بر سرت آوار ميشوند، غمها وقتي چون خوره به جانت ميافتند و موريانههاي تنهايي وقتي روانت را ميجوند كه با ترازوي عقل ميافتي به جان دوستداشتنهايت، به جان عشقت. آن وقت ناخودآگاه حساب و كتاب ميكني، اندازه ميگيري، من چه كردم او چه كرد ميگويي و اين مقايسه خدا نكند برسد به آنجا كه تو زيادتر دوستداشتهاي. كه تو زيادتر گذشت كردهاي، كه تو زيادتر بخشيدهاي، كه تو زيادتر حتي به اندازه يك سر سوزن، به قدر يك تار مو، در حد يك ثانيه، به اندازه يك قدم بيشتر به پايش دويدهاي. روی ادامه مطلب کلیک کنید... نظرات شما عزیزان:
|